آیا باور کردنی است که در دورهای از همین جشنواره بینالمللی فیلم فجر و در بخش مسابقه بینالملل آنکه امروز به نام «سینمای سعادت» معروف شده، قسمت سوم فیلم «ارباب حلقهها» به نام «بازگشت پادشاه» قرار داده شده بود!؟ فیلمی که از حدود چند ماه قبلش در هزاران سالن سینمای سراسر جهان و در اغلب کشورها به نمایش درآمده و نسخه ویدئویی آن را هم بسیاری از فیلم بینهای خودمان دیده بودند و در همان روزها هم در مراسم اسکار ۱۱ جایزه دریافت کرد. قطعا هیچکدام از تهیهکنندگان فیلم از فران والش (همسر پیتر جکسن) تا برادران واینشتاین و تا خود پیتر جکسن و البته کمپانیهای تهیه و پخش آن مثل برادران وارنر و نیولاین باخبر نبودند که فیلمشان در جشنوارهای در این گوشه دنیا قرار است در بخش مسابقه با ۲۳ فیلم دیگر رقابت کند!
آیا باور میکنید در دورهای از همین جشنواره فیلم فجر و در بخش مسابقه بینالملل آن، فیلم «دیگران» ساخته آلخاندرو آمنابار گنجانده شده بود و نیکول کیدمن به خاطر بازی در آن فیلم نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد ولی آن را در رقابت با مژده شمسایی برای فیلم «سگ کشی» باخت! آیا باور کردنی است که در دوره بیستم همین جشنواره، جک نیکلسون برای فیلم «قول» ساخته شان پن، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را کسب کرد ولی طبعا به دلیل اینکه مثل سایر دستاندرکاران فیلم T به قول معروف حتی شستاش هم خبر نداشت که فیلمش در جشنوارهای به نام فجر در ایران نمایش دارد و در بخش مسابقه شرکت داده و برنده هم شده، هیچگونه برنامهای برای مسافرت احتمالی به ایران و حتی فرستادن نمایندهای هم دریافت جایزه نداشت!! و سیمرغ بلورین آقای جک نیکلسون در غیاب او یا نمایندهاش و یا همه دستاندرکاران فیلم «قول» از بالا تا پایین و البته نمایندگان کمپانی برادران وارنر، به نماینده سفارت سوییس (به عنوان حافظ منافع آمریکا) که راننده سفارت هم به نظر میرسید، داده شد!
خوشبختانه مدتی است چنین مضحکهها و سیاه بازیهایی در بخش خارجی جشنواره فیلم فجر وجود نداشته و مسئولین این بخش از جشنواره با همه کاستیهایی که هنوز در ساختار و محتوای آن موج میزند اما خود را از شر فیلمهای هالیوودی و البته آثاری که بدون تمایل سازندگانش و از کنار خیایان خریداری شده باشد، خلاص کردند!
اما همچنان بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر نتوانسته تکلیف خودش را نه با ساختار و نه با محتوایش روشن سازد. درباره محتوای این جشنواره که به کرات سخن گفته شده که به دلیل نام مبارک فجر و انتساب جشنواره به دهه فجر انقلاب اسلامی، نمیتواند یک جشنواره خنثی و بدون موضوع محسوب شود. یعنی پرداختن به موضوعاتی که حداقل نسبتی با فجر و انقلاب اسلامی داشته باشند، بایستی محور جشنواره فیلم فجر باشد. چراکه فرضا وقتی یک جشنواره فیلم کودک برگزار میشود، انتظار نیست که در آن با فیلم نوآر مواجه شویم یا در جشنواره فیلمهای کمدی، فیلم هراس و وحشت حضور ندارد!!
بارها گفته شده که اگر جشنواره فیلم فجر چه در بخش داخلی و چه در بخش خارجی یعنی همان بخشی که نامش را جشنواره جهانی گذاردهاند، بخواهد به اسم و عنوانش وفادار باشد، بایستی زمین بازی خود را طراحی کرده و از بازی در زمینی که جشنوارهها و فستیوالهای دیگر ساختهاند، پرهیز نماید که در این صورت جز کپی دست چندم و بیاعتباری از آنها عاید مخاطبانش نخواهد شد که حتی خود آن جشنوارهها نیز برایش ارزشی قائل نخواهند شد. حتما بسیاری از فیلمسازان مستقل و آزادیخواه دنیا که جایی در زنجیره فستیوالهای وابسته به نظام سلطه ندارند، آمادهاند تا در زمین طراحی شده جشنواره فیلم فجر بازی کنند. باید آنها را رصد کرد، یافت و دعوت نمود.
همچنانکه جشنوارههای به اصطلاح معتبر بینالمللی به جای جستوجوی آثار هنری، اغلب به دنبال افراد و جریاناتی هستند که بتوانند تبلیغات ایدئولوژیک و ضدایرانی و اسلام هراسانه خود را از طریق آنها ارائه کنند، بدون آنکه وجه هنری آثارشان را در نظر بگیرند مانند اعطای جایزه به تصاویر سطحی و شعاری تحت عنوان «تاکسی» از جعفر پناهی و منصوب کردن وی به عنوان داور تمامی جشنوارهها برخلاف همه ضوابط و قوانین هنری و استاندارد جشنوارهای و در مقابل آن اخراج فیلمسازی که شوخی کوچکی با اسرائیل کرد و برگزاری کارناوال تبلیغاتی برای وزیر به اصطلاح فرهنگ اسرائیل در شصتمین سالگرداشغال بیت المقدس و... و یا سفارش فیلمهایی مانند «گذشته» و «دی پان» و «فروشنده» و «او» و «فارغالتحصیلی» و «همه میدانند» با تمهای مورد نظر جشنوارهها و سرازیر کردن جوایز به سوی آنها و قراردادنشان به عنوان برنامه افتتاحیه.
اگر امروز موضوع جشنوارههای غربی به مهمترین چالشهای روز آنها مثل بحران تعرضات جنسی یا سر و کله زدن با مهاجرین و قضیه نفوذ روز افزون اسلام در اروپا و اسلامهراسی میپردازد، جشنواره جهانی فیلم فجر نیز بایستی به اساسیترین موضوعات و چالشهای اکنون جهان اسلام و ایران بپردازد؛ موضوعاتی مانند تکفیریها و داعش و وهابیون آلسعود به عنوان مزدوران آمریکا و اسرائیل و اعوان و انصار اروپاییشان، نفوذ سیاسی/ اجتماعی/ فرهنگی غرب در قالبهای آکادمیک و تحقیقات علمی و پژوهشی و... و قرار گرفتن سبک زندگی اسلامی/ایرانی در مقابل سبک زندگی غربی و... و بایستی فیلمسازانی که در سراسر دنیا در این جهت فیلم ساختهاند، جذب و جلب شوند.
چرا بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر به جای تکرار و کپی دسته چندم از آنچه جشنوارههای دیگر انجام میدهند، نبایستی مامن و پناهگاهی باشد برای آن دسته از فیلمسازانی که جایی در جشنوارههای آنچنانی نداشته و مغضوب آنها هستند؟ حتی فیلمسازانی که به سوژههای سانسور شده در غرب پرداخته اند، مثل «کوری رووه» و دوستانش که در افشای ماهیت ماجرای ۱۱ سپتامبر، فیلم «تغییر بیقاعده» را ساختند و به دلیل آنکه روایتی مغایر با روایت رسمی ارائه دادند، با عدم اجازه نمایش در فستیوالها و سالنهای سینما مواجه شده و ناگزیر آن را از طریق اینترنت نمایش دادند یا «ویبک لکربرگ» مستندساز نروژی و سازنده مستند تکان دهنده «اشکهای غزه» درباره زندگی ۳ کودک فلسطینی یا «ولفگانگ دنیس»، مستندساز و سازنده فیلم «بازگشت دوباره به جهنم» درباره حضور نظامی آمریکا در افغانستان یا «ارول موریس»، مستند ساز و سازنده آثاری همچون «غبار جنگ» درباره جنایات آمریکا در طی جنگ جهانی دوم و «معلومات مجهول» درباره بهانه داشتن سلاح کشتار جمعی در عراق که موجباشغال این کشور شد و یا «نجدت اسماعیل انزور» سازنده فیلم «پادشاه شنها» درباره ریشههای آلسعود که نه تنها در هیچ جشنوارهای پذیرفته نشد که قتلش از سوی وهابیون و مزدورانشان واجب تلقی شد یا فریدریش ماوزر و متیو لیتارت سازندگان فیلم مستند «تجارت بروکسل: چه کسانی اتحادیه اروپا را اداره میکنند؟ » و یا...
اما ساختار جشنواره نیز دچار مشکل اساسی است که این فقره نیز بارها گفته شده، از لوگوی جشنواره گرفته (که در اصل متعلق به جشنواره «فرایبورگ»، جشنوارهای درجه دوم در سوییس است) تا انتخاب داورانش که برخلاف جشنوارههای مشابه از میان فیلمسازان شناخته شده و فعال با کارنامه حداقل قابل قبول در دو سه سال اخیر برگزیده نمیشوند تا پوستر جشنواره که بازهم برخلاف استاندارد یک فستیوال فیلم، ارتباطی با فیلم و سینما و وابستههای آنها نداشته و معلوم نیست چرا امسال با چنین تصویر و عکس به اصطلاح جهان سومی که فقر و فاقه از سر و روی آن میبارد، به استقبال مهمانان خارجی رفتهاند!؟ آیا به دلیل تصویری است که رسانههای بیگانه و وابسته به نظام سلطه از کشورهایی مثل ما در اذهان شهروندان اروپایی و آمریکایی بوجود آوردهاند؟ اگر چنین است که سال آینده و در دوره بعدی احتمالا با تصویر شتر و صحرا و کویر برروی پوستر جشنواره مواجه خواهیم شد!!
اگر جشنواره فیلم فجر میخواهد یک جشنواره واقعا جهانی اریژینال باشد، دعوت از فیلمها و فیلمسازانی که با موضوعات صدبار تکرار شده، از جشنوارهها و فستیوالهای دیگر بارها جایزه گرفتهاند، نمیتواند زمین بازی این جشنواره باشد. چرا که در آن صورت نه آن فیلمسازان این جشنواره را فستیوال مهم و اصلی محسوب میکنند و نه فیلمهای خود را در درجه نخست و برای نمایش اول و دوم و حتی سوم به آن میدهند.
از همین روست که اغلب فیلمهای حاضر در بخش مسابقه اصلی جشنواره امسال یعنی همان «سینمای سعادت» یا «جلوهگاه شرق» پیش از این در جشنوارههای ریز و درشت متعددی نمایش داده شده و جایزه گرفته و بعضا حتی به اکران عمومی هم درآمدهاند. چنین وضعیتی ممکن است برای برگزار کنندگان جشنواره فیلم فجر اهمیتی نداشته باشد ولی به شدت از اعتبار جشنواره میکاهد. مانند این است که در بخش مسابقه همین جشنواره فیلم فجر که بهمن ماه برگزار میشود، فیلمهایی شرکت کنند که قبلا در سینماها نمایش داده شدهاند. آیا مسئولین جشنواره چنین مسئلهای را میپذیرند؟
مثلا فیلم «دولتوف» که جایزه بهترین کارگردانی را دریافت کرد، نه تنها در جشنوارههای برلین و بلگراد و هنگکنگ (که این دوتای اخیر فستیوالهای درجه ۲ و ۳ به شمار میآیند) در سال قبل شرکت داشت، از ۱۰ اسفند سال گذشته هم در روسیه و از ۱۹ اسفند در استونی به اکران عمومی درآمد. یا فیلم "ترانه سنگ" که جایزه ویژه هیئت داوران را به عنوان یکی از مهمترین جوایز جشنواره دریافت کرد، از اسفند دو سال پیش تا آبان ماه سال گذشته در جشنوارههای متعددی مثل کارلو ویواری چک، گالوی ایرلند، میل ولی، لندن، هامبورگ، لس کابوس مکزیک و... شرکت داشته که نام برخی آنها حتی به گوششان هم نخورده! و از آبان گذشته نیز به نمایش عمومی درآمد. و یا فیلم «پدر و پسر» که جایزه بهترین فیلم بخش جلوهگاه شرق را دریافت کرد، علاوهبر حضور در جشنوارههای مختلف از ۱۵ فروردین سال گذشته در سینماهای ویتنام به نمایش عمومی درآمد.
این درحالی است که حتی مجید مجیدی نیز نمایش اول فیلم اخیرش را به جشنواره فیلم فجر نداد و آن را ابتدا در جشنواره فیلم لندن به نمایش درآورد. این فیلم در حالی به عنوان فیلم افتتاحیه یعنی برگ برنده سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد که قبل از آن، به جز لندن در فستیوالهای متعددی مثل پوسان کره جنوبی، گوا در هند، پالم اسپرینگ و حتی در دوبی نیز نمایش داده شده! و قرار بود که اواسط اسفند ماه در تهران نیز به نمایش عمومی درآید که گویا به دلیل استقبال کم در خرید بلیط اینترنتی، نمایش عمومی آن به تعویق افتاد!! و گذار آن به جشنواره جهانی فیلم فجر افتاد و جایزه محمد امین را که بایستی به فیلم قبلی مجیدی میدادند، این بار به وی اعطا کردند!
حالا دیگر از حضور آثاری مانند فیلم پسا استعماری«شیر» ساخته گرت دیویس بگذریم که از ۳ سال قبل، تقریبا کمتر سالن سینمایی در سراسر دنیاست که این فیلم را نمایش نداده باشد و DVD آن هم دو سال پیش در میان اکثر علاقمندان سینما دیده شد و بعید نیست در تلویزیون و شبکه خانگی نیز نمایش داده شده باشد!
به این ترتیب چه تفاوتی مابین بخش مسابقه سینمای بینالملل جشنواره فیلم فجر با بخش جشنواره جشنوارهها یا نمایشهای ویژه آنکه مثلا برگزیدگان جشنوارههای خارجی را نمایش میدهند، در نظر گرفته میشود؟ یعنی تنها اضافه کردن بخشها مد نظر است و بس؟
یکی از قوتهای جشنوارهها به برنامههای جنبی آن است، برنامههایی مانند بزرگداشتها، مرور آثار هنرمندان و فیلمسازان، کارگاههای آموزشی و... اما با این ملاحظه که این برنامههای جنبی، اصل و محور جشنواره یعنی بخش مسابقه اصلی آن را زیر سایه خود نبرد. اما متاسفانه در این دوره از جشنواره جهانی فیلم فجر، بخش کارگاههای آموزشی که تحت عنوان «دارالفنون» برگزار شد به دلیل گستردگی و حضور مهمانان بعضا شناخته شده (که از فیلمها و فیلمسازان اصلی بخش مسابقه بسیار معروفتر بودند!) تقریبا بخشهای اصلی یعنی مسابقه بینالملل را از سکه انداختند. کارگاههایی که علیرغم هزینه هنگفت سفر و پذیرایی از مهمانان، هنوز نتایج آن نه برروی کاغذ آمده و نه به صورت عملی مشاهده شده است. شرکتکنندگان در این کارگاههای آموزشی با پول و هزینه بیتالمال از سراسر جهان به ایران آمده، مدت ۸ تا ۱۰ روز در ایران اقامت رایگان را تجربه میکنند تا اینکه مثلا هم سینما یاد بگیرند و هم با فرهنگ و هنر ایرانی/ اسلامی آشنا شوند. اما در حالی که اکثر اساتید این کارگاهها خارجی هستند و اغلب مربیان ایرانی نیز (آنچنانکه از آثارشان نیز هویداست) چندان علاقهای به فرهنگ و هنر اسلامی/ ایرانی ندارند، چگونه قرار است، فرهنگ این سرزمین را به کارآموزان این کارگاهها بیاموزند و آنها را به اصطلاح سفیران نظام جمهوری اسلامی گردانند!؟
در واقع بخش فوق به علاوه محور قرار گرفتن مهمانها اعم از داخلی و خارجی که به تجمع عشقِ بازیگرها و سلفیبگیرها انجامید تقریبا بخش اصلی مسابقه را از یادها برد و از همین روی درحالی که تجمعات بسیاری پیرامون بازیگرها و به اصطلاح سلبریتیها شکل گرفته بود، سالنهای نمایش دهنده فیلمهای بخش مسابقه با استقبال کم و بعضا تقریبا خالی، به اکران فیلمهای این بخش پرداختند. به همین دلیل بسیاری از آنان که مشتری جشنواره بودند، به استثنای آثار ایرانی بخش مسابقه، فیلمهای خارجی این بخش را ندیدند!!
بخش مهم دیگر سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر، حضور تعداد قابل توجهی از مهمانان خارجی بود که اگرچه مانند دیگر جشنوارههای مشابه خارجی از وجود سوپراستارهای روز بیبهره بود و بازیگران دعوت شده مثل فرانکو نرو و ژان پی یر لئو نیز از سکه افتاده و مدتها از دوران محبوبیتشان گذشته اما در میان آنها سینماگران شناخته شدهای همچون الیور استون، توماس ماخ (فیلمبردار برخی آثار ورنر هرتزوگ)، لری اسمیت (فیلمبردار و نور پرداز برخی آثار استنلی کوبریک)، «مگاتن» نام هنری کارگردان فیلمهای اکشن مانند «ربوده شده»، نیکولا پیووانی (آهنگساز برخی آثار فلینی و برادران تاویانی و...)، روبرتو پرینانی (تدوینگر معروف ایتالیایی و آثار فیلمسازانی مثل اروسن ولز) دیده میشد اگرچه برخلاف استاندارد جشنوارههای جهانی، ارتباطی به آثار حاضر در بخشهای اصلی و فرعی جشنواره نداشتند. معمولا در این گونه جشنوارهها، مهمانان بر اساس آثار مهم بخشهای اصلی جشنواره دعوت شده و یا به دلیل حضور یک مهمان خاص، بخشی تحت عنوان مرور برآثار یا بزرگداشت وی در جشنواره گنجانده میشود. اما متاسفانه در سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر، این ابتداییترین خط استاندارد جشنوارههای بینالمللی هم رعایت نشد و اگرچه مهمانان معروف ربطی به آثار حاضر در بخشهای مختلف جشنواره نداشتند اما متولیان جشنواره هم کوچکترین ابتکاری به خرج ندادند که مثلا با حضور الیور استون، بخشی تحت عنوان مرور برآثار وی در برنامههای جنبی جشنواره بگنجانند تا اینکه حضور وی و هزینه هنگفتی که برای دعوت و اقامت او تقبل شده، وجاهتی هم پیدا کند. مانند این است که یک تیم فوتبال به مسابقات و لیگی دعوت شوند ولی در هیچ مسابقهای بازی نکند!
به خاطر داریم در پانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر، مروری بر آثار الیور استون، بخشی از جشنواره یاد شده را تشکیل میداد اما خود استون علیرغم دعوت به ایران، حضور نداشت یا در حالی که توماس ماخ فیلمبردار برخی فیلمهای ورنر هرتزوگ در جشنواره امسال بدون نمایش هیچیک از فیلم هایش حاضر بود اما در دوره دوازدهم جشنواره فیلم فجر که خود این ورنر هرتزوگ در جشنواره حضور داشت بخشی از جشنواره به مرور آثار هرتزوگ اختصاص پیدا کرد.
*کیهان
نظرات